مقیاسپذیری را به معنی کارآمدی و توانایی یک سازمان، سیستم، مدل یا عملگر زیر فشار گسترش یا افزایش حجم کاری توصیف میکنند. سیستمی که به خوبی مقیاسپذیر باشد، قادر خواهد بود تا در هر شرایطی سطح عملکرد یا کارایی خود را حفظ کرده یا افزایش دهد، حتی اگر زمانی که زیر فشار درخواستهای کاری بزرگتر آزمایش می شود. در بازارهای مالی، مقیاس پذیری به توانایی مؤسسات مالی برای رسیدگی به تقاضاهای افزایش یافتهی بازار اشاره دارد. در مورد شرکتها، یک شرکت مقیاسپذیر شرکتی است که میتواند حاشیه سود را حفظ کند یا بهبود بخشد، در حالی که حجم فروش افزایش مییابد.
مقیاس پذیری چیست؟
مقیاسپذیری (Scalability) چه در زمینه مسائل مالی و چه در چارچوب استراتژیهای تجاری، توانایی یک شرکت را برای رشد بدون مانع در هنگام مواجهه با افزایش تقاضا با استفاده از ساختار یا منابع موجود است. ایده مقیاسپذیری در سال های اخیر مورد توجه بیشتری قرار گرفته، زیرا که فناوری به دست آوردن مشتریان، گسترش بازارها و توسعه را برای کسبوکارها را آسانتر کرده است.
این مفهوم ارتباط نزدیکی با اصطلاح صرفهجویی در مقیاس (Economies of Scale) دارد که در آن شرکتهای خاصی قادر به کاهش هزینههای تولید و افزایش سودآوری با بیشتر شدن حجم کاری و تولید بیشتر هستند. در شرایطی که افزایش تولید باعث افزایش هزینهها و کاهش سود می شود، به آن عدم صرفه جویی در مقیاس (Diseconomies of Scale) گفته میشود.
نکات کلیدی
- مقیاسپذیری توانایی یک سیستم برای انطباق آسان با افزایش حجم کار و یا تقاضای بازار را توصیف میکند.
- یک شرکت مقیاسپذیر میتواند از صرفه جوییهای مربوط به مقیاسپذیری بهرمند شده و میتواند به سرعت تولید را افزایش دهد.
- مفهوم مقیاسپذیری در سالهای اخیر به طور فزایندهای گسترش یافته است زیرا فناوری، کسب و کار مشتریان و گسترش بازارها را در سطح جهانی آسانتر کرده است.
مقیاس پذیری در بخش فناوری
برخی از شرکتهای فناوری، توانایی شگفت انگیزی در مقیاسپذیری سریع دارند و فرصتهای توسعه بسیار خوبی را برای خود ایجاد میکنند. دلیل این امر عدم وابستگی به داراییهای فیزیکی و استفاده از مدل «نرمافزار به عنوان سرویس» یا (SaaS) برای تولید کالاها و خدمات است. شرکتهایی هزینههای عملیاتی پایینی دارند، نگهداری کالای فیزیکی و انباریداری ندارند، میتوانند با کمترین منابع یا زیرساختهای ممکن رشد کنند. حتی شرکتهایی که مستقیما با صنعت فناوری مرتبط نیستند، با استفاده از تکنولوژیهای خاص، توانایی زیادی در مقیاسپذیری کسبوکار دارند.
به عنوان مثال، جذب مشتری از طریق استفاده از ابزارهایی مانند تبلیغات دیجیتال، بسیار آسان شده است. حتی موسسات بانکی نیز میتوانند استراتژیهای تبلیغاتی دیجیتال را برای افزایش تقاضا در خدمات بانکداری آنلاین، افزایش مشتری و پتانسیل درآمد خود پیادهسازی کنند. فناوریهای دیگری که به مقیاسپذیری کمک میکنند شامل فناوریهای صرفهجویی در نیروی کار مانند سیستمهای مدیریت انبار خودکار است که توسط خردهفروشان بزرگ از جمله آمازون و وال مارت استفاده میشود.
یک کسب و کار مقیاسپذیر بهصورت بنیادی کسبوکاری است که بر اجرای فرآیندها به گونهای تمرکز میکند که منجر به کارآمدی بیشتر میشود. جریان کار و ساختار کسب و کار امکان مقیاس پذیری را فراهم میکند. همه شرکتهای مقیاسپذیر دارای گروهی از رهبران از جمله مدیران ارشد، سرمایهگذاران و مشاوران هستند که استراتژی و مسیر حرکت کسب و کار را ارائه میدهند.
عدم اجرای اصول پایهای برند، گاهی اوقات باعث میشود شرکتها ارزش اصلی خود را از دست بدهند و در نتیجه مقیاس پذیری را کاهش میدهد، یاهو یک نمونه از این موارد است. پس از اینکه این شرکت به سرعت رشد کرد، از تجارت اصلی خود غافل شد و دچار افت شد. یک شرکت مقیاس پذیر ابزارهای موثری برای اندازهگیری دارد. بنابراین کل کسب و کار را میتوان در هر سطح ارزیابی و مدیریت کرد. این مدیریت منجر به عملیات کارآمد توصیف شده در بالا میشود و به تعیین بودجه کمک میکند.
چرا مقیاس پذیری آینده ارزهای دیجیتال را تعیین می کند؟
در ابتدای بهوجود آمدن بلاک چین همهچیز خوب بود و پرتوهای نور یک اقتصاد دیجیتال غیرمتمرکز جدید در حال تابیدن به دنیا بود. با این حال، هرچه بیشتر گذشت، تابش نور ضعیف و ضعیفتر شد. بخشی از این مسئله به علت وجود ردپای آلایندههای اجتنابناپذیر فارمهای استخراج بیت کوین بود. یکی دیگر از مشکلات جدی بلاک چینهای سنتی که در فضای عمومی کمتر به آن توجه میشود و با این حال تاریکترین سایه را بر چشمانداز اقتصاد دیجیتال جدید جهانی میاندازد، مقیاسپذیری است.
فناوری دفتر کل توزیعشده (DLT) علیرغم محبوبیت روزافزون و حضور پررنگ رسانهای، همچنان محدود به یک بازار کوچک است. برای تحقق یکی از مهمترین وعدههای این فناوری یعنی راهاندازی اقتصاد دیجیتال، دفتر کل توزیعشده نیاز به پذیرش گسترده صنعتی و اجتماعی دارد. این به نوبه خود نیازمند مقیاسپذیریای است که بلاک چین سنتی هنوز نتوانسته است به آن دست یابد. بسیاری از فعالان این حوزه با دور شدن از ماینینگ پرهزینه و پیادهسازی راهکارهای مختلف جدید برای بهبود مقیاس پذیری مانند شارد-چینها، نگاه امیدوارکننده ای به اتریوم ۲.۰ دارند.
در پس کلمات ثقیل و اصطلاحات فنی، نوآوریهای خوبی در حال رخ دادن است اما همهی اینها در نهایت توسط چارچوبی که در آن مقیاسپذیری هرگز در اولویت نبود، محدود شده است. بنابراین، با وجود بهترین تلاشهای مهندسی، ساختارهای بلاک چین کلاسیک به احتمال زیاد نمیتوانند حجم تراکنشهای اقتصاد دیجیتالی جدید را مدیریت کنند. به این دلایل، ارز دیجیتال که مقیاسپذیر نیست، محکوم به از بین رفتن است. به عنوان مثال، روایات فعلی پیرامون بیت کوین ادعا میکنند که این ارز دیجیتال دارای ارزش ذاتی است که مستقل از مقیاس پذیری است. با این حال، پروتکل زیربنایی بیت کوین اگر بخواهد به فراتر از یک دارایی با ارزش باشد و به شکل گستردهتری مورد پذیرش قرار بگیرد باید مقیاسپذیرتر شود.
توسعهدهندگان پروتکلهای ارز دیجیتال از لحاظ تاریخی امنیت و تمرکززدایی را در اولویت قرار دادهاند و البته که ما در هر دو زمینه پیشرفتهای قابل توجهی داشتهایم، زمان آن فرارسیده است با تلاش برای حل مشکل مقیاس پذیری، پروتکلهای ارز دیجیتال را برای پذیرش انبوه و رشد سریع توسعه دهیم. در ادامه سه حوزه را بررسی میکنیم که منتظر ایجاد و توسعه دفترهای کل مقیاسپذیر هستند.
اینترنت اشیا: بزرگتر، بهتر و نزدیک تر
اولین کاربرد دفتر کلهای مقیاسپذیر در فضای اینترنت اشیا خواهد بود. تعداد دستگاههای فعال اینترنت اشیا در سراسر جهان تا سال ۲۰۲۵ به نزدیک به ۳۱ میلیارد خواهد رسید. قدرت اینترنت اشیا در بهوجود آوردن ارتباط، توانایی دستگاههای متعدد برای تبادل اطلاعات در لحظه و تعامل با کاربران و محیط اطراف نهفته است. زیرساخت اینترنت اشیا نه تنها باید از انتقال بلادرنگ داده پشتیبانی کند، بلکه باید ساختاری استاندارد، بدون توجه به احساسات پیرامون و مستقل از موقعیت مکانی داشته باشد.
درخواستهای این حوزه روزانه بیشتر و بزرگتر از قبل میشوند و یک دفتر کل مقیاسپذیر چیزی است که برای رشد اقتصاد ماشینی لازم نیاز داریم. حتی در سطوح فعلی مقیاسپذیری، بازار اینترنت اشیا با رشدی تصاعدی بهزودی ۱.۵۶ تریلیون دلار ارزش خواهد داشت. از آنجایی که اکثر پروتکلهای دفترکل کنونی مقیاسپذیری ضعیفی دارند و اغلب انحصاری باقی میمانند، توسعه اینترنت اشیا نه تنها کند بلکه از هم گسیخته نیز هست.
دستگاههای اینترنت اشیا با نرمافزار از پیش نصبشده عرضه میشوند که هدف آن نگه داشتن کاربران در یک اکوسیستم است. هیچ شرکت فناوریای نمیتواند با قدرت فکری، تخیل با تمام کمپانیهای رقیب به تنهایی مقابله کند. اگر فضای اینترنت اشیا را روی یک پایه مشترک پایدار قرار دهیم و آن پایه یک پروتکل مقیاس پذیر و استاندارد دفتر کل باشد، همه ما از قابلیتهای تعاملی پیشرفته دستگاههای مختلف اینترنت اشیا خود بهرمند خواهیم شد.
شهرهای هوشمند: هوشمندتر به لطف مشارکت پذیری
تمامی این صحبتهای که پیش از این گفتم در مورد شهرهای هوشمند نیز صدق میکند. این شهرها که از محبوبترین برنامههای اینترنت اشیا هستند، درآمد جهانی حاصل از آنها تا سال ۲۰۲۵ به بیش از ۲۴۱ میلیارد دلار خواهد رسید. شهر هوشمند از فناوری شبکهای و اتوماسیون برای بهبود کیفیت زندگی شهروندان خود با ارائه فرآیندهای اداری بهتر، مدیریت ترافیک، حمل و نقل عمومی، امنیت و سایر خدمات عمومی مرتبط استفاده میکند.
در عمل، اکثر پروژههای شهر هوشمند موجود امروزی نسبتا خاص هستند. آنها اغلب سیستمهای جدیدی را بر روی سیستمهای قدیمی میسازند و تمایل دارند جدا از یکدیگر عمل کنند. سیستم کنترل ترافیک هوشمند نمیتواند با سیستم مدیریت زباله ارتباط برقرار کند. در نتیجه، جمع آوری زباله در جادههای پر ازدحام با تاخیرهای پیاپی مواجه میشود.
مشکل مقیاسپذیری در شهرهای هوشمند کنونی وجود دارد. از آنجایی که ، مدیران شهری هیچ راهحلی ندارند، اغلب با شرکتهای فناوری همکاری میکنند که راهحلهای سفارشی بسیار خاصی را بر اساس نرمافزار اختصاصی توسعه میدهند. کوچک و جدا جدا نگه داشتن برنامههای شهر هوشمند به حل کردن نصفه و نیمه مشکل مقیاسپذیری کمک میکند و کسبوکار را ادامه میدهد.
با این حال، شهرهای هوشمند آینده به سطوحی از یکپارچگی و راهحلهای جامع نیاز دارند که به سادگی در شرایط فعلی قابل تحقق نیست. به عنوان گامی کوچک در مسیر درست، مدیران شهر هوشمند باید اعطای قرارداد به فروشندگانی را که قصد دارند آنها را در راه حلهای اختصاصی محصور شده قفل کنند، متوقف کنند و به جای آن باید قابلیت همکاری را در اولویت قرار دهند.
هیچ راهحلی بهتر و قابل اعتمادتر از یک استاندارد مشترک برای زیرساخت یک دفتر کل جامع در شهر هوشمند وجود ندارد. این استاندارد پایه، به نوبه خود برای تطبیق حجم عظیم اطلاعات و ارزش معاملات در یک شهر هوشمند، نیاز به مقیاس پذیری دارد. همچنین باید به اندازه کافی همه کاره باشد تا کاربردهای متعدد و موارد استفاده را تسهیل کند. تا زمانی که چنین استانداردی را ایجاد نکنیم، شهرهای واقعا هوشمند غیر قابل دسترس باقی خواهند ماند و حاکمان شهری پروژههای هوشمند پرهزینه متعددی را اجرا خواهند کرد که زندگی شهری را به طور صحیح بهبود نمیبخشند.
NFT ها: بازار دموکراتیک هنر
توکنهای غیرمثلی یا NFT مدتی پیش با نوید یک بازار واقعا آزاد و باز برای داراییهای دیجیتالی و بهویژه برای آثار هنری بزرگ رایج شدند. در اوایل سال ۲۰۲۱، ارزش بازار آنها ۸۰۰ درصد رشد کرد و به ارزش ۴۹۰ میلیون دلار رسید، اما این هیاهو خیلی زود از بین رفت. در حالی که بسیاری از کاربران به دنبال تحلیل قیمت NFTها هستند، واقعیت این است که داراییهای توکنیزهشده برای ماندن در بازار بهوجود آمدهاند. این توکنها در ابتدا نتوانستند مقبولیت خود را بین کاربران پیدا کنند، اما اگر آنها از یک دفتر کل استفاده کنند که به آنها امکان میدهد تا پتانسیل کامل خود را بروز دهند، تأثیرات بلندمدت آنها میتواند تحول آفرین و گسترده باشد.
اجازه دهید یک بازار هنر آثار توکنیزهشده را در نظر بگیریم. به دلیل موانع زیاد ورود به بازارهای سنتی،NFTها هنوز به نیروی دموکراتیزه کنندهای که قرار بود تبدیل شوند، تبدیل نشده اند. ضرب کردن و قرار دادن یک ان اف تی NFT برای فروش هر دو مستلزم پرداخت هزینههای هنگفتی است که بسیاری از هنرمندان مستقل و سایر فروشندگان متوسط قادر به پرداخت آن نیستند. با وجود این همه هیجاناتی که ایجاد شده است، NFT های مبتنی بر بلاک چین به سرعت جای خود را در دنیای دیگری، برای ثروتمندان و افراد مشهور باز کردند.
با این حال، موانع ورود به بازار فعلی NFT را میتوان به عنوان یک موهبت دانست. بدون آنها، ناتوانی ارزهای دیجیتال پر مقیاسپذیری و رسیدگی به درخواستهای تایید تراکنش، نوعی ناامیدی را ایجاد میکرد. مردم باید مدت زیادی منتظر بمانند تا توکنهای خود را ضرب کنند و سپس مدت بیشتری برای فروش آنها صبر کنند. ناتوانی در خرید یک ماشین فراری ممکن است احساس بدی داشته باشد، اما سوار فراری شدن و یک ماه صبر کردن برای روشن کردن آن هزار بار بدتر است.
یک بازار NFT با کارمزد پایین و مقیاسپذیر، همه را قادر میسازد تا در معاملات این داراییهای توکنیزهشده شرکت کنند و به هدف اصلی که حمایت از هنرمندان و سازندگان مستقل و دستیابی به مخاطبان انبوه جدید نزدیک شوند. با حل مشکل مقیاس پذیری، آزادی وعده داده شده و توانایی ایجاد و گسترش تجارت نیز به ارمغان میآید، یک دفتر کل مقیاسپذیر میتواند به همه یک فراری NFT شده بدهد و فصل جدیدی از اقتصاد دیجیتال غیرمتمرکز جدید را باز کند.
صاحبان بازار میتوانند کمیسیونهای معقولی را برای خدمات خود از کاربران بگیرند و همچنان تنها بر اساس حجم تراکنش درآمد قابل توجهی ایجاد کنند در حالی که عملا با هیچ مانعی برای استخراج و تجارت داراییهای توکن شده روبرو نخواهند شد. این مورد استفاده تماما یک بازی برد-برد است.
کلام آخر
ما سه حوزه مجزا را بررسی کردیم که در آن دفتر کل مقیاسپذیر به وضوح بازی را تغییر خواهد داد. از دستگاههایی که در کارهای روزانه از آنها استفاده میکنیم، تا شهرهایی که در آن زندگی میکنیم، تا داراییهایی که دیجیتالی میکنیم و تجارت میکنیم. همگی آنها پر از فرصتهایی هستند که در آینده و توسعه پروتکلهای مقیاسپذیرتر چندین برابر رشد خواهد کرد. اما تمامی اینها تا حد زیادی به مقیاسپذیری بستگی دارد و این یکی از ویژگیهای هر پروژه ارز دیجیتال است که مدت زیادی از آن غفلت کردهایم.
سوالات متداول
مقیاسپذیری (Scalability) چیست؟
مقیاسپذیری، توانایی یک شرکت را برای رشد بدون مانع در هنگام مواجهه با افزایش تقاضا با استفاده از ساختار یا منابع موجود است.
آیا مقیاسپذیری برای آینده ارزهای دیجییتال اهمیت دارد؟
بله – برای رسیدن به مهمترین وعدههای این فناوری یعنی راهاندازی اقتصاد دیجیتال، دفتر کل توزیعشده نیاز به پذیرش گسترده صنعتی و اجتماعی دارد. این به نوبه خود نیازمند مقیاسپذیری است.
نکته: توجه داشته باشید این مقاله صرفا با هدف راهنمایی و آشنایی نوشته شده و آکادمی ارز دیجیتال ارزتودی مسئولیتی در مقابل تصمیمات افراد یا عواقب مالی آن ندارد.