حتما تا حالا از خودتان پرسیدهاید که چرا اکثر معاملهگرهایی که استراتژی معاملاتی موفقی دارند و برای خود قوانین مدیریت سرمایه مشخصی در نظر گرفتهاند، در معاملات خود شکست خورده و ضررهای زیادی متحمل میشوند؟! دلیل اصلی این اتفاقات عدم توانایی کنترل احساسات قبل، بعد یا در حین معامله است. به این رخداد بسیار مهم که اکثر معاملهگرها را تحت تاثیر قرار میدهد روانشناسی بازار میگویند.
بنجامین گراهام (Benjamin Graham) یکی از معروفترین فعالان بازارمالی و پدر سرمایهگذاری در دهه ۶۰ میلادی است. آقای گراهام بعد از بحران مالی سال ۱۹۲۹ میلادی و با درس گرفتن از اشتباهات خود توانست حسابی سود کند و به یکی از موفقترین معاملهگرهای آن زمان تبدیل شود. او در کتاب سرمایهگذار هوشمند (The Intelligent Investor) گفته است: بزرگترین دشمن یک معاملهگر به احتمال زیاد خود او است.
وارن ادوارد بافت (Warren Edward Buffett) سرمایهگذار، اقتصاددان، تاجر و سیاستمدار آمریکایی است؛ او کتاب سرمایهگذار هوشمند را بهترین کتاب منتشر شده میداند. آقای بافت چندین دهه بعد از انتشار این کتاب از روشهای گفته شده درون آن استفاده کرد و توانست سومین فرد ثروتمند جهان و مالک شرکتهای Geico، Dairy Queen، Heinz و سهامداران اصلی شرکتهای Apple ، Goldman Sachs، Coca Cola، Pepsi، American Express، IBM شود. بنابراین؛ باید ضمیر ناخودآگاه و ذهن را طوری مدیریت کرد که بتوانیم در شرایط بحرانی بهترین تصمیمات را برای معاملات بگیریم. در واقع بتوانیم در بحران قرار بگیریم، اما بحرانی تصمیم نگیریم.
چرخه احساسات یک معاملهگر
احساسات، ظهور و بروز آنها یک سرمایه بزرگ برای زندگی هر انسانی محسوب میشود. فرض کنید احساس شادی وجود نداشت! چقدر زندگی کردن بیمعنا میشد. اما وقتی بحث بازار های مالی مطرح میشود، کنترل این احساسات بسیار مهم و دشوار است.
معاملهگری و فعالیت در بازارمالی مانند سوارشدن در یک ترن هوایی است که فراز و نشیبهای زیادی دارد. اگر معاملهگر به صورت حرفهای رفتار نکند این فراز و نشیبهای بازار آن را درگیر احساساتی میکند که میتواند دردسر ساز شود. به عنوان مثال زمانی که بازار در یک روند صعودی است شور، هیجان و اشتیاق بسیار زیاد در معاملهگر میتواند اعتماد به نفس کاذب را بالا ببرد و ممکن است در تصمیمگیری دچار اشتباه شود. از طرف دیگر وقتی بازار در یک روند نزولی قرار گیرد با ترسی که به خاطر از دست دادن سرمایه حس میکند باعث میشود که مدیریت معامله از دست خارج شود و تصمیمات نادرستی بگیرد.
روانشناسهای بازار مالی با بررسی و تحقیقات بسیاری که بر روی تعداد زیادی از معاملهگرها انجام دادهاند. به این نتیجه رسیدهاند که یک چرخه احساسی مشترک بین همه معاملهگرها وجود دارد؛ که در طول مسیر انجام معاملات، به دفعات این چرخه تکرار میشود. به همین علت این معاملهگرها نمیتوانند مدیریت درستی روی معاملات خود داشته باشند.
چه احساساتی در این چرخه وجود دارد؟
در ابتدا زمانی که قیمت یک رمزارز در حال رشد است، یک حس خوشبینی در این معاملهگران شکل میگیرد و باعث میشود که فکر کنند با خرید این رمزارز سود خوبی بدست میآورند. سپس با خرید این رمزارز منتظر رشد بیشتر آن هستند، همچنان قیمت در حال افزایش است و آنها از اینکه در سود هستند بسیار خوشحال و هیجان زده میشوند. هرچقدر قیمت بالاتر میرود هیجان آنها بیشتر شده است و به همان نسبت دوپامین (Dopamine) بیشتری در مغزشان ترشح میشود. احساس میکنند که همیشه میتوانند روند بازار را درست حدس بزنند و فکر میکنند یک معاملهگر حرفهای شدهاند. این رخداد باعث شده که طمع در بسیاری از معاملهگران شکل بگیرد.
طمع در کمین است!
شاخص طمع در معاملهگران باعث میشود اقدام به باز کردن معامله جدیدی بدون توجه به ریسک مناسب در جهت روند قبلی کرده باشند تا شاهد سود بیشتری در معامله خود باشند. میتوان اینطور بیان کرد که در این مواقع مدیریت و ریسک سرمایه را فراموش میکنند و قوانین استراتژی معاملاتی خود را زیر پا میگذارند. با کاهش قیمت دچار استرس میشوند و با خود فکر میکنند که این فقط یک اصلاح قیمتی کوچک است و قیمت مجددا به روند فعلی خود برمیگردد. و اینطور تصور میکنند که انگار اتفاقی نیفتاده است.
ترس از دست دادن سرمایه
اما هر چقدر زمان میگذرد قیمت کاهش پیدا کرده است و ارزش دارایی رمزارز کمتر میشود. آنقدر قیمت کاهش پیدا میکند که تمام سودی که به دست آورده بودند را از دست میدهند. حس استرس و ترس از دست دادن سرمایه را بیشتر از قبل احساس میکنند. تا جایی که کنترل معامله از دست آنها خارج شده و دچار استرس بیشتری میشوند. در واقع نمیتوانند اشتباه خود را بپذیرند و بیشتر دنبال توجیه عملکرد خود هستند. با اینکه قیمت به حد ضرر آنها رسیده است باز هم قصد خروج از معامله را ندارند. و حد ضرر خود را به سطح قیمتی پایینتری منتقل میکنند.
این معاملهگرها برای معاملات خود استراتژی از قبل طراحی نکردهاند یا آنقدر دچار استرس شدهاند که نمیتوانند پایبند قوانین خروج از معاملهای که تعیین کردهاند باشند. بسیاری از این افراد به دلیل عملکرد نامناسب خود در معاملات مختلف دچار افسردگی شدیدی میشوند. و معمولا مدتی از معاملهگری فاصله میگیرند. بعضی از افراد نیز آنقدر عصبانی میشوند که با بقیه سرمایهای که برایشان باقی مانده کاری ندارند و اجازه میدهند بازار به روند خود ادامه دهد و از معاملات خود خارج نمیشوند. این چرخه در معاملهگرهای مبتدی بسیار رایج است. حداقل کمتر کسی است که وارد این چرخه نشده و توانسته است با صبر و کنترل احساسات خود تجربه معاملهگری خود را بیشتر کرده و تبدیل به یک معاملهگر حرفهای شود.
مهمترین ابزار یک معاملهگر ذهن اوست!
برای موفقیت در بازارهای پیچیده مالی باید ابتدا ذهنتان را به درستی تربیت کنید، تا با تمرکز بالا آمادگی مقابله با هر شرایطی را داشته باشید. ساختار فیزیولوژیکی و آناتومی تمام انسانها شبیه یکدیگر است، ولی در اندازه، مدل، شکل ظاهر و عملکرد کاملا متفاوت است. به عنوان مثال مغز انسانها همگی ساختار یکسانی دارند، اما فرمانهایی که از آن صادر میشود در افراد مختلف باهم متفاوت است.
فرض کنید در یک زمان مشخص معاملهگری تصمیم میگیرد، بر روی یک رمزارز پوزیشن خرید (Buy) باز کند؛ از طرفی دیگر معاملهگری در همان زمان و بر روی همان رمزارز پوزیشن فروش (Sell) باز میکند. این موضوع به دلیل تفاوت مدل، الگوی ذهنی و نحوه عملکرد این دو معاملهگر است. در هر کامپیوتر که شامل دو قسمت اصلی سختافزار و نرمافزار است، مغز انسانها نیز مانند سختافزار و ذهن آنها همان نرمافزار است. که در هر انسان بر اساس تفکرات و باورهای او متفاوت است.
معاملهگری را در نظر بگیرید که با استفاده از سیستم معاملاتی ایچیموکو روند یک رمزارز را بارها بررسی کرده است، و به این نتیجه رسیده است که اگر کندلها از ابر کوموی قرمز خارج شوند، حتما قیمت این رمزارز رشد میکند. معاملهگر با این باور ۱۰ معامله را انجام میدهد و اتفاقاً نتایج مثبتی کسب میکند. و بعد در معامله ۱۱ رفتاری خلاف نتیجهگیری خود میبیند که باعث میشود به معاملهگر شوک و استرس وارد شود. و ممکن است از همین شوک وارد شده دست به رفتارهای نامتعارفی در معاملات بزند و تمام سودی که از ۱۰ معامله قبلی خود به دست آورده، از دست بدهد. حالا اگر این شخص معاملهگر حرفهای باشد با خود فکر میکند که باوری که از ابر ایچیموکو در ذهنش ثبت شده درست نبود است. و سعی میکند آن را تغییر دهد. با دیدن خروج کندلها از ابر کومو قرمز رنگ با خود میگوید احتمالا قیمت آن رمزارز رشد میکند.
هر معاملهگر بر اساس مدل و الگوی ذهنی خود بازار مالی را میبیند، نه بر اساس واقعیتی که در بازار وجود دارد. هر معاملهگری برای اینکه به موفقیت در بازار مالی برسد باید با صبر و مرحله به مرحله قدم بردارد. در ادامه به راهکارها و مواردی که در کنترل احساسات موثر است میپردازیم.
۱- استراتژی بیطرفانه انتخاب کنید.
مهمترین ویژگی ذهن یک معاملهگر بیطرف بودن آن است. ذهن یک معاملهگر باید فارغ از هرگونه تمایل برای پیشبینی بازار باشد. به عنوان مثال وقتی رمزارزی در حال رشد است و شما بر اساس استراتژی معاملاتی خود آن رمزارز را خریداری میکنید. نباید انتظار داشته باشید که بخاطر خرید شما قیمت این رمزارز افزایش پیدا کند. چون در این صورت اگر بازار در خلاف جهت تصورتان حرکت کند و با عقیده و باور شما در تضاد باشد. عصبانی میشوید و ممکن است توانایی مدیریت معامله را نداشته باشید. در واقع شما باید کاملا بیطرفانه به رفتار بازار نگاه کنید.
۲- قبل از ورود به معامله، قوانین مدیریت سرمایه را تعیین کنید.
اگر قصد ورود به معامله را دارید، ابتدا باید قوانین مدیریت سرمایهای برای خودتان تنظیم کنید. و بر اساس آن معاملات را انجام دهید. شما قبل از ورود به معامله باید مقدار سرمایه ورودی را تعیین کنید. همچنین مشخص کنید که تا چه حد تحمل از دست دادن قسمتی از سرمایه را دارید.
در واقع با انجام این کار احتمال اینکه دچار ترس یا نگرانی شوید را کاهش میدهید.
۳- بدون تعیین کردن حد ضرر، به هیچ عنوان معامله نکنید.
یک معاملهگر باید قبول کند که بازار از ذهن او دستور نمیگیرد و حرکت خود را طی میکند. بر همین اساس باید ریسک پذیر بوده و حد ضرری برای معاملات خود در نظر بگیرد. همچنین اگر احساس میکند که اگر در یک معامله حد ضرر او فعال میشود، دچار ترس و نگرانی میگردد. نباید وارد آن معامله شود.
۴- بدون هیچ شرطی قوانین استراتژی را پیاده کنید.
وقتی حد ضرر و حد سودی را برای خود تعیین کردید. بدون در نظر گرفتن اینکه در سود یا در ضرر هستید، باید در آن نقاط از بازار خارج شوید. از طرف دیگر ممکن است در انجام معاملات خود وسوسه شوید و قوانین استراتژی معاملاتی را نادیده بگیرید. این کار حتی اگر منجر به کسب سود شود عادت اشتباهی را در شما شکل میدهد. که در آینده میتواند خسارتهای زیادی به شما و معاملاتتان وارد کند. بنابراین هیچگاه از قوانین معاملاتی (تریدینگ پلن) خود سرپیچی نکنید.
۵- به طور مرتب، نظارهگر عملکرد خودتان باشید، تا اشتباه نکنید.
بعد از انجام هر معامله اشتباهات خودتان را یادداشت کنید، تا با بررسی بیشتر آنها را برطرف کنید و دوباره تکرارشان نکنید. در واقع با این کار باید باورهای اشتباه خودتان را تغییر بدهید. یک معاملهگر باید این را بیاموزد که ذهن خود را از هرگونه سوگیری خالی کند.
برای این کار نیاز به پارادایم شیفت (Paradigm Shift) نیاز دارید. پارادایم همان الگوی ذهنی است که در شما شکل گرفته است و بر اساس آن در شرایط مختلف تصمیم میگیرید و به مسائل واکنش نشان میدهید. زمانی که متوجه شدهاید که باید این الگوی ذهنی را تغییر دهید وارد مرحله پارادایم شیفت میشوید. برای این کار باید روی باورها، ارزشها و رفتارهایتان کار کنید، و ببینید کدام از اینها در راستای رساندن شما به مهارت در معاملهگری کمک کننده هستند تا تقویتشان کنید و هر کدام که مانع این موضوع هستند تغییرشان دهید.
به عنوان مثال کارمندی را در نظر بگیرید که شغل دوم آن معاملهگری را انتخاب کرده است. زمانی که درحال انجام معاملات است، به کارهای شغل اول خود فکر میکند. به این صورت لحظات خود را خارج از دستورات ذهنی خود سپری میکند و دائما نگرانی فعالیتهای دیگری را دارد که قرار است در آینده انجام دهد. و در نتیجه روی کاری که الان مشغول آن است هیچ تمرکزی ندارد.
ذهن یک معاملهگر باید فارغ از این تفکرات و نگرانیها باشد تا بتواند در مسیر رسیدن به اهداف کمک کننده باشد.
۶- اولین قدم برای ایجاد تغییر بزرگ در باورها، پذیرفتن اشتباهات است.
یک معاملهگر پس از شکست در هر معامله باید نقاط ضعف خود را پیدا کند، سپس آنها را بلافاصله اصلاح کند. این نقاط ضعف هر چیزی میتواند باشد؛ از اجرای نادرست استراتژی معاملهگر تا ضعف در مدیریت سرمایه و یا حتی ضعف مسائل روان شناسی بازار و کنترل احساسات معاملهگراست.
بهترین روش برای بررسی شکستها، نوشتن آنها است. با نوشتن شکستهای ناراحت کننده متوجه تفکرات اشتباهی که دلیل آن خطاهای ناگوار بوده است، میشوید. شکستهای خود را یادداشت کنید و بعد دلیل هر کدام را در مقابل آن بنویسید. زمانی که مرتکب اشتباهی در معاملهگری میشوید، مسئولیت آنها را بپذیرید، به ریشه آن اشتباهات پی ببرید، با تغییر باورها آنها را اصلاح کنید.
۷- واقع بین باشید.
یک معاملهگر در بازارهای مالی به هیچ عنوان نمیتواند کنترلی بر روی جریان بازار داشته باشد. در بازارهای مالی یه ماهیت کلی و بسیار مهم وجود دارد به نام اصل عدم قطعیت در روند بازار.
این اصل بیانگر این است که نتایج بازار بر پایه احتمالات است. طبق این اصل نمیتوانید روند بازار و اتفاقی که در آن میافتد را تحت کنترل خودتان بگیرید. در واقع باید نسبت به این اتفاقات کاملا بیطرف باشید و واقع بینانه به آن نگاه کنید.
زمانی که احتمال رخدادن هر اتفاقی را در نظر بگیرید، مطمئناً احساس ترس، نگرانی و خشم برایتان بیمعنا میشود. شما زمانی عصبی و مضطرب هستید که فکر میکنید بازار قرار است با شما مبارزه کند و داراییهایتان را بگیرد. ولی زمانی که با واقع بینی کامل بازار را بپذیرید و با جریان آن هماهنگ شوید از آن ترسی ندارید، زیرا از قبل پذیرفتهاید که احتمال رخدادن هر اتفاقی در بازار وجود دارد.
مارک داگلاس (Mark Douglas) در کتاب معاملهگر منظم (The Disciplined Trader) هفت ویژگی را برای معاملهگرهای واقع بین بیان میکند. در ادامه این هفت ویژگی را بیان میکنیم.
هفت ویژگی معاملهگرهای واقع بین
۱. برای انجام هیچ معاملهای احساس اجبار نمیکنند.
۲. از هیچ چیز در بازار نمیترسند.
۳. وقتی حد ضررشون فعال میشود، احساس سرخوردگی و شکست نمیکنند.
۴. به تصادفی بودن جریان بازار، ایمان دارند.
۵. خودشان را با جریان بازار هماهنگ میکنند.
۶. مانند شخصی خارج از بازار، به روند بازار نگاه میکنند.
۷. روی پول تمرکز نمیکنند و حواسشون فقط به بازار و انجام درست یک معامله است.
نتیجهگیری
روان شناسی بازار یکی از مهمترین ابعاد بازار ارزهای دیجیتال است. که ساده عبور کردن از کنار آن باعث به چالش کشیدن زندگی و حتی شاهد نابود شدن سرمایه خود خواهیم بود. در واقع راز موفقیت تسلط به روانشناسی بازار ارزدیجیتال و کنترل احساسات است. توجه به نکات و راهکارهای روان شناسی معاملهگری میتواند موفقیت در تریدهای شما را به میزان چشمگیری افزایش دهد. امیدوارم این مقاله بتواند به شما در زمینه تسلط بیشتر به بازارهای مالی، مخصوصا بازار ارزدیجیتال کمک کند.